آرزو میگفت آخرین باری که گریه کرده زمانی بوده که کلاه
قرمزی و آقای مجری تکیه داده بودن به ماشین و اون دیالوگ های غم
انگیز رو میگفتن. به نظر منم اینکه آقای مجری گل رو پرت کرده سمت کلاه قرمزی و
بعدن اون میگه کاشکی دایناسورت بودم قابلیت اینو داره که اشک همه ی نسل ها و همه
جانداران رو دربیاره و این اصلن به علاقه من به دایناسور مربوط نمیشه. بعد هم
یادآوری کرد که یک گریه تاریخی دیگرش هم برمیگردد به اتفاق ناهنجاری که برای پروفسور
دامبلدور افتاده. من اما نگفتم آخرین باری که گریه کردم سه ساعت پیش بوده بعد
از اینکه از یه مرد سی و چند ساله شنیدم که تو بچگی وقتی باباش کتکش میزده میگفته
بذار بزرگ شم اون موقع میتونم حسابتو بذارم کف دستت.