۱۳۹۰ مهر ۲۳, شنبه

یک شبهایی هم هست که چشمات خراب کاری میکنن، شب ادراری میگیرن، جاشونو خیس می کنن. فردا صبحش میبینی جا تره و خودت نیست. در عوض تو آیینه یه خوکچه هندی میبینی با یه جفت دکمه ریز سیاه که بی اجازه اومدن خودشونو دوختن رو صورتت و بهت لبخند میزنن.