۱۳۹۰ تیر ۲۶, یکشنبه

مثل خرچنگ ریز ریز می آیند و بند بند روح آدم را قیچی میکنند. به خودت که می آیی میبینی ریز ریز شده ای و هر جای دلت یک گوشه افتاده و باید خودت را کوک بزنی. حواست را باید جمع کنی که ته نخ را گره بزنی تا تلاش هایت بی ثمر نماند. در نهایت یک لبخند پت و پهن آدم گول زنک را جای لب هایت بدوزی و به روی خودت نیاری که داری میشوی مثل آنهایی که دوستشان نداری. آنهایی که بد بودن یک نفر را میبینند و صدایشان در نمی آید.