۱۳۹۰ فروردین ۱۱, پنجشنبه


دنیای مجازی دیر هضم است مثل بُنشن توی آش. من اما بهترین دوست هایم را از همین دنیای مجازی پیدا کردم. انگار که رفته ای فروشگاه و با متانت ترکیبات فلان غذای آماده را زیر و رو میکنی و بعد میبینی باب میلت است یا نه به تو میسازد یا نه. بعد می اندازیش توی چرخ و میروی سراغ قفسه های دیگر. من معتقدم آدم های زندگی ات را باید با وسواس انتخاب کنی حالا از ویترینی لوکس باشد یا سمساری، که همیشه دومی را پسندیده ام. بیشتر دوستانم شکل گرامافون یا سماور روسی یا صفحه و کتاب های قدیمی اند. آدم های مدرسه و دانشگاه و فامیل و دوستان خانوادگی با اینکه فیری سایز هستند و به تن خیلی ها میروند؛ برایم مناسب نبوند. یا آستین درازی داشتند که روی زمین کشیده میشد یا جنس بدی داشتند که نگاه نکرده آب میرفتند و سایز طفل شیرخوار میشدند. خوب به یاد دارم شب های خوابگاه را که بغض کرده زیر پتو به مددچراغ قوه نحیفم کتاب میخواندم و مته وار مغزم منهدم میشد به سبب بحث های مهیج دوستان هم رشته و هم کلاس و هم اتاق درباره کیفیت فلان ریمل یا فلان رنگ مو. دوستان دنیای مجازی را میشود گذاشت توی جیب و بی هیچ نگرانی قدم زد و موزیک گوش داد. نگران این که از خودشان صدای لیلا فروهر دراورند یا یک ریز از کتاب های روانشناسی حرف بزنند یا کتاب های شعر. دوستانت را که از دنیای مجازی انتخاب میکنی کمتر میکوبی توی پیشانی ات و زندگی بهتر است. فقط باید حواست را جمع کنی و برچسبشان را به دقت بخوانی که نوشته است غیر خوراکی.