۱۳۹۰ فروردین ۱۸, پنجشنبه

بابا "قوز نکن" را جوری میگوید که دل هر جنبنده ای ریش میشود. انگار که امیدی نداشته باشد به دخترش و عاجزانه درخواست کند که حداقل درست بشینم. هر هشت ساعت اگر یک عصا قورت دهم شاید دل هر جنبده ای ریش نشود و بابا امیدوار شود. ما خاندان داف پروری هستیم؛ داف و پاف و پیف پاف و این صحبت ها. اکثرا شاسی های بلندی دارند که به مثابه چندین چراغ روشن تلقی میشود. من اما با قامتی متوسط- که به همراه قوز میشود متوسط زیر خط فقر-  و نیشی تا حلقوم باز، نقش وسپای سرخوشی را دارم که بین شاسی بلندهای آنان پت پت کنان روزنامه پخش میکنم.